کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


پیشگوئیها در مورد شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

درباره : امام حسن مجتبی علیه السلام
منبع : ( مقتل خوارزمی ص ۱۶۹؛ احقاق الحق ج ۲۷ ص ۲۸۰، بحار الأنوار ج ۴۴ ص ۱۴۵)

الف: پیشگویی های الهی : علامه مجلسی می‌نویسد در تأليفات بعضى از اصحاب از ام سلمه روايت می‌كند كه گفت: يك روز پيغمبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نزد من آمد، امام حسن علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام هم بدنبال آن حضرت آمدند و در دو طرف پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نشستند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم امام حسن را روى زانوى راست و امام حسين علیه‌السلام را روى زانوى چپ خويش نشانيد. آنگاه جبرئيل نازل شد و گفت: يا رسول اللَّه! آيا حسنين را دوست دارى؟ فرمود: چگونه ايشان را دوست نداشته باشم در صورتى كه آنان دو نوگل دنيوى و نور دو چشم من می‌باشند.
جبرئيل گفت: يا نبى اللَّه! مشيت خدا بر مظلوم بودن ايشان قرار گرفته، تو بايد صبر كنى. فرمود: چه مظلوميتى؟ گفت: تقديرات امام حسن
علیه‌السلام


اين است كه مسموم از دنيا می‌رود. مقدرات امام حسين علیه‌السلام اين است كه سر مباركش را از تن جدا می‌كنند. دعاى هر پيغمبرى مستجاب می‌شود، اگر مايل باشى دعا كن تا خداى‏ توانا حضرت حسنين را از مسموم و شهيد شدن نجات دهد و اگر مايل باشى اين مصيبتى كه دچار ايشان می‌شود ذخيره‏اى است براى شفاعتى كه تو فرداى قيامت از گنه‏كاران امت خود خواهى كرد. پيغمبر معظم اسلام صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اى جبرئيل! من بقضاوت پروردگارم راضى مي باشم. خواسته من هم خواسته او است، من دوست دارم كه دعاى من براى مقام شفاعتم ذخيره شود تا گنه‏كاران امتم را شفاعت نمايم و خدا در باره دو فرزندم هر قضاوتى كه صلاح می‌داند بفرمايد

متن عربی روایت : وَ رُوِيَ فِي مُؤَلَّفَاتِ بَعْضِ الْأَصْحَابِ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ذَاتَ يَوْمٍ وَ دَخَلَ فِي أَثَرِهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام وَ جَلَسَا إِلَى جَانِبَيْهِ فَأَخَذَ الْحَسَنَ عَلَى رُكْبَتِهِ الْيُمْنَى- وَ الْحُسَيْنَ عَلَى رُكْبَتِهِ الْيُسْرَى- وَ جَعَلَ يُقَبِّلُ هَذَا تَارَةً وَ هَذَا أُخْرَى‏ وَ إِذَا بِجَبْرَئِيلَ قَدْ نَزَلَ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ- إِنَّكَ لَتُحِبُّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَقَالَ- وَ كَيْفَ لَا أُحِبُّهُمَا وَ هُمَا رَيْحَانَتَايَ مِنَ الدُّنْيَا وَ قُرَّتَا عَيْنِي- فَقَالَ جَبْرَئِيلُ- يَا نَبِيَّ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ عَلَيْهِمَا بِأَمْرٍ فَاصْبِرْ لَهُ- فَقَالَ وَ مَا هُوَ يَا أَخِي فَقَالَ- قَدْ حَكَمَ عَلَى هَذَا الْحَسَنِ علیه‌السلام أَنْ يَمُوتَ مَسْمُوماً- وَ عَلَى هَذَا الْحُسَيْنِ علیه‌السلام أَنْ يَمُوتَ مَذْبُوحاً- وَ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ دَعْوَةً مُسْتَجَابَةً- فَإِنْ شِئْتَ كَانَتْ دَعْوَتُكَ لِوَلَدَيْكَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ- فَادْعُ اللَّهَ أَنْ يُسَلِّمَهُمَا مِنَ السَّمِّ وَ الْقَتْلِ- وَ إِنْ شِئْتَ كَانَتْ مُصِيبَتُهُمَا ذَخِيرَةً فِي شَفَاعَتِكَ- لِلْعُصَاةِ مِنْ أُمَّتِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- فَقَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم يَا جَبْرَئِيلُ أَنَا رَاضٍ بِحُكْمِ رَبِّي لَا أُرِيدُ إِلَّا مَا يُرِيدُهُ- وَ قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ تَكُونَ دَعْوَتِي ذَخِيرَةً- لِشَفَاعَتِي فِي الْعُصَاةِ مِنْ أُمَّتِي وَ يَقْضِيَ اللَّهُ فِي وَلَدَيَّ مَا يَشَاءُ.  ( بحار الأنوار، المجلسي ،ج‏ ۴۴،ص: ۲۴۲)

خوارزمی به نقل از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مینویسد که فرمود: در شب معراج كه داخل روضات الجنات شدم و به منزلهاى اهل ايمان مرور كردم با دو قصرى مواجه شدم كه خيلى عالى و مجاور يك ديگر و يكنوع بودند، فقط تفاوتى كه داشتند، يكى از آنها از زبر جد سبز و ديگرى از ياقوت قرمز بود. من به جبرئيل گفتم: اين دو قصر از كيست؟ گفت: کاخ سبز برای امام حسن عليه السّلام و کاخ سرخ از آن  امام حسين علیه‌السلام می‌باشند. گفتم: اى جبرئيل! پس چرا کاخ حسن سبز رنگ و کاخ حسین سرخ رنگ است؟  گفت: علت سبز بودن رنگ قصر امام حسن علیه‌السلام اين است كه با زهر مسموم و شهيد می‌شود و سبب قرمز بودن قصر حسين علیه‌السلام اين است كه آن حضرت با شمشیر  شهيد می‌شود و صورتش بوسيله خون قرمز خواهد شد!!خدای متعال با این دو علامت کاخ های آنان را امتیاز بخشیده و شناسانده است.  پیامبر محزون شده و گریه کردند.

متن عربی روایت : و روي: أن النبيّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم لما دخل الجنّة ليلة المعراج، رأى فيها قصرين من ياقوتتين: إحداهما خضراء؛ و الأخرى حمراء، فسأل جبرئيل عنهما،  فقال: الخضراء للحسن علیه‌السلام؛ و الحمراء للحسين علیه‌السلام، فقال: «يا رضوان! لم خلق اللّه الخضراء للحسن؛ و الحمراء للحسين»؟ فقال رضوان: إن الحسن تقتله امتك بالسم فيصير أخضر؛ و الحسين تقتله امتك بالسيف فيتلطخ بدمه فيصير أحمر، فأعلم اللّه قصريهما بهاتين العلامتين، فبكى رسول اللّه، ( مقتل خوارزمی ص ۱۶۹؛ احقاق الحق ج ۲۷ص ۲۸۰، بحار الأنوار ج ۴ ص ۱۴۵)

ب: پیشگویی های پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: شیخ صدوق از ابن عباس نقل ميكند كه گفت: يك روز پيغمبر معظم اسلام صلى الله عليه وآله وسلم نشسته بود، ناگاه حضرت حسن عليه السّلام آمد و پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پس از ديدن او گريان شد، و به امام حسن علیه‌السلام فرمود: الىّ الىّ يا بنى‏ ! يعنى اى پسر كوچك و عزيزم! نزد من بيا، رسول خدا او را همچنان نزد خويشتن برد تا وى را بر سر زانوى راست خود نشانيد. تا آنجا كه فرمود: اين حسن پسر من، از من، نور چشم من، روشنى قلب من، ميوه دل من، بزرگ جوانان، اهل بهشت، حجت خدا است براى امت، امر او امر من، قول وى قول من ميباشد. كسى كه تابع حسن گردد از من و كسى كه از فرمان او سرپيچ باشد از من نخواهد بود.
هنگامى كه من به حسن
علیه‌السلام نظر كردم به ياد آن ذلت‏هائى آمدم كه بعد از من خواهد ديد! وضع حسن همچنان خواهد بود تا اينكه بوسيله زهر كشته خواهد شد. در همان موقع است كه ملائكه و آسمان هاى هفت‏گانه براى شهادت او گريان می‌شوند و هر چيز براى مظلوميت حسن علیه‌السلام گريه می‌كنند، حتى پرندگان هوا و ماهيان دريا. هر كسى براى حسنم گريه كند چشمش در آن روزى كه كليه چشم ها كور می‌شوند كور نخواهد شد. كسى كه براى او محزون گردد قلبش در آن روزى كه همه قلب‏ ها محزون می‌شوند محزون نخواهد شد. هر كسى حسنم را در بقيع زيارت كند قدم او در آن روزى كه قدم‏ها در صراط می‌لغزند لغزش نخواهد يافت.

متن عربی روایت : لي، الأمالي للصدوق ابْنُ مُوسَى عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ أَقْبَلَ الْحَسَنُ علیه‌السلام فَلَمَّا رَآهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ إِلَيَّ يَا بُنَيَّ- فَمَا زَالَ يُدْنِيهِ حَتَّى أَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى- وَ سَاقَ الْحَدِيثَ إِلَى أَنْ قَالَ- قَالَ النَّبِيُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم وَ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ ابْنِي- وَ وَلَدِي وَ مِنِّي وَ قُرَّةُ عَيْنِي وَ ضِيَاءُ قَلْبِي- وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هُوَ سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ- وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْأُمَّةِ أَمْرُهُ أَمْرِي وَ قَوْلُهُ قَوْلِي- مَنْ تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصَاهُ فَلَيْسَ مِنِّي- وَ إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَيْهِ- تَذَكَّرْتُ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الذُّلِّ بَعْدِي- فَلَا يَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّى يُقْتَلَ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً- فَعِنْدَ ذَلِكَ تَبْكِي الْمَلَائِكَةُ وَ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِمَوْتِهِ- وَ يَبْكِيهِ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الطَّيْرُ فِي جَوِّ السَّمَاءِ- وَ الْحِيتَانُ فِي جَوْفِ الْمَاءِ و روى مثله ابن عبد البر في الاستيعاب عن عمير بن إسحاق و قال: فلما مات ورد البريد بموته على معاوية فقال: يا عجبا من الحسن! شرب شربة من عسل بماء رومة فقضى نحبه. فَمَنْ بَكَاهُ لَمْ تَعْمَ عَيْنُهُ يَوْمَ تَعْمَى الْعُيُونُ- وَ مَنْ حَزِنَ عَلَيْهِ لَمْ يَحْزَنْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَحْزَنُ الْقُلُوبُ- وَ مَنْ زَارَهُ فِي بَقِيعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَى الصِّرَاطِ- يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ ( امالی صدوق م ۹۹ ح ۲، بحار الأنوار، المجلسي ،ج‏ ۴۴،ص:۱۴۹)

از ابن عباس روايت است كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در اين بيمارى ميفرمود دوست مرا برايم بخوانيد و هر مردى را دعوت می‌كردند، از او رو مى ‏گردانيد بفاطمه (ع) گفتند برو على را بياور گمان نداريم‏ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم جز او را بخواهد فاطمه دنبال على علیه‌السلام فرستاد چون وارد شد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دو چشم گشود و رويش برافروخت و فرمود بيا بيا نزد من اى على و او را نزديك خود خواست تا دستش را گرفت و او را بالاى سر خود نشانيد و بيهوش شد و حسن و حسين آمدند و شيون و گريه می‌كردند تا خود را روى رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم انداختند على علیه‌السلام خواست آنها را كنار كند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بهوش آمد و فرمود اى على بگذار آنها را ببويم و مرا ببويند، از آنها توشه گيرم و از من توشه گيرند آنها پس از من محققاً ستم كشند و بظلم كشته شوند لعنت خدا بر كسى كه بدانها ستم كند تا سه بار اين را گفت و دست دراز كرد

متن عربی روایت : فَرُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فِي ذَلِكَ الْمَرَضِ كَانَ يَقُولُ ادْعُوا لِي حَبِيبِي فَجَعَلَ يُدْعَى لَهُ رَجُلٌ بَعْدَ رَجُلٍ فَيُعْرِضُ عَنْهُ فَقِيلَ لِفَاطِمَةَ امْضِي إِلَى عَلِيٍّ فَمَا نَرَى رَسُولَ اللَّهِ ص يُرِيدُ غَيْرَ عَلِيٍّ فَبَعَثَتْ فَاطِمَةُ إِلَى عَلِيٍّ علیه‌السلام فَلَمَّا دَخَلَ فَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم عَيْنَيْهِ وَ تَهَلَّلَ وَجْهُهُ ثُمَّ قَالَ إِلَيَّ يَا عَلِيُّ إِلَيَّ يَا عَلِيُّ فَمَا زَالَ ص يُدْنِيهِ حَتَّى أَخَذَهُ بِيَدِهِ وَ أَجْلَسَهُ عِنْدَ رَأْسِهِ ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ فَجَاءَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام يَصِيحَانِ وَ يَبْكِيَانِ حَتَّى وَقَعَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَرَادَ عَلِيٌّ علیه‌السلام أَنْ يُنَحِّيَهُمَا عَنْهُ فَأَفَاقَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ دَعْنِي أَشَمُّهُمَا وَ يَشَمَّانِي وَ أَتَزَوَّدُ مِنْهُمَا وَ يَتَزَوَّدَانِ مِنِّي أَمَا إِنَّهُمَا سَيُظْلَمَانِ بَعْدِي وَ يُقْتَلَانِ ظُلْماً فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى مَنْ يَظْلِمُهُمَا يَقُولُ ذَلِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ مَدَّ يَدَه‏ ( أمالي الصدوق، ص: ۶۳۸)

ج: پیشگویی های امام مجتبی: در كتاب خرائج روايت می‌كند كه امام حسن علیه‌السلام به اهل خود می‌فرمود: من بوسيله زهر شهيد می‌شوم همان طور كه پيغمبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شهيد شد. گفتند چه كسى تو را مسموم می‌نمايد؟ فرمود: جعده دختر اشعث بن قيس، زيرا معاويه وى را تحريك می‌كند و اين دستور را به او می‌دهد. گفتند: پس جعده را از خانه ‏ات خارج و از نفس خود دور كن! فرمود: چگونه او را خارج كنم در صورتى كه هنوز عملى انجام نداده است اگر من وى را خارج كنم باز هم مرا می‌كشد! اضافه بر اينكه نزد مردم عذرى خواهد داشت.
چند صباحى نگذشت كه معاويه مال قابل توجهى براى جعده فرستاد و او را تطميع كرد كه مبلغ صد هزار درهم نيز از برايش بفرستد و او را براى يزيد تزويج نمايد، بشرط اينكه آن زهرى را كه براى جعده فرستاد بخورد امام حسن
علیه‌السلام دهد. وقتى امام حسن عليه السّلام كه روزه بود وارد منزل شد، در موقع افطار كه روز بسيار گرمى بود جعده يك شربت شير كه همان زهر را در ميان آن ريخته بود بجاى‏ افطار امام حسن علیه‌السلام آورد. وقتى كه امام حسن عليه السّلام آن شير را آشاميد به جعده فرمود: اى دشمن خدا! مرا كشتى! خدا تو را بكشد! بخدا تو را و قسم كه بعد از من نظير من نخواهى يافت بدان كه معاويه تو را فريب داد و مسخره نمود. خدا تو را و او را رسوا خواهد نمود. امام حسن علیه‌السلام پس از اين جريان دو روز زنده بود و شهيد شد. معاويه با جعده عهدشكنى نمود و بر آن وعده‏ هائى كه به وى داده بود وفا نكرد!

متن عربی روایت : الخرائج و الجرائح رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عليه السّلام أَنَّ الْحَسَنَ ع قَالَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ- إِنِّي أَمُوتُ بِالسَّمِّ كَمَا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قَالُوا وَ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ- قَالَ امْرَأَتِي جَعْدَةُ بِنْتُ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ- فَإِنَّ مُعَاوِيَةَ يَدُسُّ إِلَيْهَا وَ يَأْمُرُهَا بِذَلِكَ- قَالُوا أَخْرِجْهَا مِنْ مَنْزِلِكَ وَ بَاعِدْهَا مِنْ نَفْسِكَ- قَالَ كَيْفَ أُخْرِجُهَا وَ لَمْ تَفْعَلْ بَعْدُ شَيْئاً وَ لَوْ أَخْرَجْتُهَا مَا قَتَلَنِي غَيْرُهَا وَ كَانَ لَهَا عُذْرٌ عِنْدَ النَّاسِ- فَمَا ذَهَبَتِ الْأَيَّامُ حَتَّى بَعَثَ إِلَيْهَا مُعَاوِيَةُ مَالًا جَسِيماً- وَ جَعَلَ يُمَنِّيهَا بِأَنْ يُعْطِيَهَا مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ أَيْضاً- وَ يُزَوِّجَهَا مِنْ يَزِيدَ وَ حَمَلَ إِلَيْهَا شَرْبَةَ سَمٍّ لِتَسْقِيَهَا الْحَسَنَ عليه السّلام فَانْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ هُوَ صَائِمٌ فَأَخْرَجَتْ وَقْتَ الْإِفْطَارِ- وَ كَانَ يَوْماً حَارّاً شَرْبَةَ لَبَنٍ وَ قَدْ أَلْقَتْ فِيهَا ذَلِكَ السَّمَّ- فَشَرِبَهَا وَ قَالَ عَدُوَّةَ اللَّهِ قَتَلْتِينِي قَتَلَكِ اللَّهُ- وَ اللَّهِ لَا تُصِيبِينَ مِنِّي خَلَفاً وَ لَقَدْ غَرَّكِ وَ سَخِرَ مِنْكِ- وَ اللَّهُ يُخْزِيكِ وَ يُخْزِيهِ- فَمَكَثَ ع يَوْمَانِ ثُمَّ مَضَى- فَغَدَرَ بِهَا مُعَاوِيَةُ وَ لَمْ يَفِ لَهَا بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهِ. ( بحار الأنوار، المجلسي ،ج‏ ۴۴،ص: ۱۵۴)